علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

بهار در پاییز

وقت های طلایی

یه وقتایی هست که یک حرفهایی زده میشه که شاید دیگه تکرار نشن و چون برای بار اول شنیده میشن جذاب و شیرینند مثل وقتی که: در مورد چیزی که قبلا از من چندین بار پرسیدی و منم چندین بار برات توضیح دادم بازم میپرسی و منم در اون لحظه وقت یا حوصله جواب دوباره ندارم میگم نمیدونم تو بگو چیه ... در جوابم میگی چرا دیشب دونیدی وقتی که لج میکنی و منم به ناچار سرت داد میشکم ... ازم ناراحت میشی و میری یک گوشه میشینی و میگی هیشکی منو دوست نداره وقتی برات خاطره ای یا داستانی رو تعریف میکنم  و تو مشتاق به دونستن ادامه ماجرا هستی و  بعد از هر جمله من میگی بعدشم ... وقتی که داری بازی میکنی و اونم بپر بپر میفتی زمین  منم زو...
24 تير 1393

آقای نجات

با تماشای سی دی انیمیشن اتش نشان ها  بازی هاتم رنگ و بوی اونو گرفته  من: الو آقای آتش نشان خونمون آتیش گرفته .... تو: بله خانوم الان زودی میام آتیشو خاموش میکنم ... بیبو  بیبو کنان میای و با شیلنگ تخیلیت آتیش رو خاموش میکنی من: الو اقای آتش نشان بچم توی آسانسور گیر کرده تو: بیبو بییو  میای و در آنسور رو باز میکنی و بچه تخیلی رو بغلت میکنی و اونو تحویلم میدی ... بیا خانوم اینم بچتون و .... خدایا شکرت   ...
24 تير 1393
1